وقتی عشق حسین (ع) در جانت ریشه کرد،
دیگر قدرت ماندن نداری،
در قافله حسین(ع) کسی قصد ماندن ندارد
همه بار سفر بستهاند ...
ذوق یک لحظه وصال تو به آن می ارزد
که کسی تا به قیامت نگرانت بنشیند
.
شب که میشود دلم هوایت را میکند :
امشب سَری به آسمان دنیا زدم ؛
همین چند لحظه ی پیش ! نگاهم که به ماه زیبا افتاد :
به ناگاه به یادت افتادم که چقدر جای صورت آسمانی ات
بر سینه ی آبیه آسمان خالی ست مولاجان ...
به ماه گفتم هر چقدر هم که زیبا باشی
باز هم سهم ات از دنیا همین یک تکه آسمان است و بس ..
اما من خورشیدی دارم که اگر روزی بَنای
تابیدن کند تو را شرمنده می کند .. .
خورشیدی دارم که سهم ش تمام هستی و ماسِواست :
هر چه را که بخواهد در نگین انگشتری اش دارد ...
در گوشه ی نگاهش : به وجودش " هستی " برپاست
و به اشاره اش روزگار می گردد... .
دلتنگت شدم :
می خواستم با نگاه به آسمان سلامی عاشقانه
بر محضرت روانه کنم تا بدانی از روی زمین این گوشه ی دنیا ،
بی نهایت دوستت دارم مهدی جان ...
.
خاطرت آسوده آقاجان قلب من
تا روز آمدنت فقط برای " تو " عاشقانه می تپد ... .
.
التماس دعای فرج
سلام دایی جان
دوستت دارم
شهدی که به تو داده اند
دیگر کمتر یافت میشود
ولی هنوز هست اکسیر شهادت
وانانکه میخواهند باید حسینی تبار باشند
واینجادیگر کسی یاد شما نیست
یادت بخیر وراهت گرامی
راستی دایی جان هنوز هر وقت
با راهیان در کنار اروند میروم ابهای اروند از
تو برایم میگویند ومن نیز هنوزهر موقع
صدایت را از ورای آبهای دنیایی اروند
می شنوم اشک امانم را می برد
برگرفته از وبلاگ شهری در آسمان