خاکریز

شهدا

خاکریز

شهدا

دلتنگ کربلاتم





به هوای حرم کرب و بلا محتاجم....



مکه برای شما،فکه برای من





مکه برای شما ، فکه برای من !
بالی نمی خواهم ، این پوتین های کهنه هم می توانند مرا به آسمان ببرند …

“شهید آوینی”

آقا اجازه


من می خواهم در آینده شهید بشوم …
معلم پرید وسط حرف علی و گفت :

ببین علی جان موضوع انشا این بود که در آینده

می خواهین چکاره بشین ؟

باید در مورد یه شغل یا کار توضیح می دادی

مثلا پدر خودت چه کاره است ؟

آقا اجازه … شهید …

ای شهدا


http://www.lenzor.com/public/public/user_data/photo/1551/1550546-429de756625c983420f5ba48dd11ee62-l.jpg



ای شهدا برای ما حمدی بخوانید که شما زنده اید و ما مرده …

بر می داشت اما نمیخورد




جعبه شیرینی و جلوش گرفتم،یکی برداشت و گفت:

میتونم یکی دیگه بردارم؟گفتم:البته سیدجان،این چه حرفیه؟

برداشت ولی هیچکدومو نخورد.کار همیشگیش بود.

هرجا که غذای خوشمزه یا شیرینی یا شکلات

تعارفش میکردند برمیداشت اما نمیخورد.میگفت:

میبرم با خانم بچه ها میخورم.میگفت:شماهم اینکارو انجام بدید.

اینکه آدم شیرینی های زندگیش رو با زن و بچه اش

تقسیم کنه خیلی توی زندگی خانوادگی تاثیر میگذاره


شهید سید مرتضی آوینی


شهید بی سر


دختری داد میزد، گریه میکرد،میگفت:
میخواهم صورت برادرم را ببوسم، اما اجازه نمیدهند
 یکی گفت: خواهرش است، مگر چه اشکالی دارد؟
 بگذارید برادرش را ببوسد، گفتند شما اصرار نکنید نمیشود
«این شهید سر ندارد»


شهدا شرمندتونم که گاهی اوقات فراموشتون میکنم
خیلی حرفا دارم ولی درمقابلتون همه حرفا یادم میره
وسکوت جایگزین حرفام میشه

آخه من درمقابل این عکس چطور حرفی برای گفتن داشته باشم
بجز شرمندگی

خیلی دلتنگتونم شهدااااااااااا

دشمن انسان


حضرت امام علی (علیه السّلام) فرموده اند:

هیچ دشمنی برای انسان٬ ستمگرتر از نفس او نیست.


منبع : غرر الحکم٬ ج ٢ / فصل ٨۶ (لا)٬حدیث٣٢۴ 

کربلا





رمضان رفت و تو در خواب و محرم در پیش
ترس من کرب و بلایی است که امضا نشود....

شیعیان ما


حضرت زهرا
شِیعَتُنَا مِنْ خِیَارِ أَهْلِ الْجَنَّة .

شیعیان ما از بهترین افراد اهل بهشتند.
بحارالانوار ،ج65،ص155

ماه محرم



حدیث امام رضا علیه ‏السلام

کانَ أبی إذا دَخَلَ شَهرُ الْمُحَرَّمِ لا یُرى ضاحِکاً
چون ماه محرم فرا مى ‏رسید، کسى پدرم را خندان نمى ‏دید.

بحار الانوار(ط-بیروت) ج44 ، ص284


شهید کشوری(خاطرات)


کلاس دوم راهنمایى که بود، مجلات عکس مبتذل چاپ مى کردند.
 در آرایشگاه، فروشگاه و حتى مغازه ها این عکس ها را
روى در و دیوار نصب مى کردند و احمد هر جا این عکس ها را مى دید
 پاره مى کرد. صاحب مغازه یا فروشگاه مى آمد و
 شکایت احمد را براى ما مى آورد.
پدر احمد، رئیس پاسگاه بود و کسى به حرمت پدرش
 به احمد چیزى نمى گفت
. من لبخند مى زدم.
چون با کارى که احمد انجام مى داد، موافق بودم.
یک مجله اى با عکس هاى مبتذل چاپ شده بود
 که احمد آنها را از هر کیوسک روزنامه اى مى خرید.
 پول توجیبى هایش را جمع مى کرد.
هر بار ۲۰ تا مجله از چند روزنامه فروش مى خرید
 وقتى مى آورد در دست هایش جا نمى شد.
توى باغچه مى انداخت نفت مى ریخت و
 همه را آتش مى زد. مى گفتم:
چرا این کار را مى کنى؟ مى گفت:
این عکس ها ذهن جوانان را خراب مى کند


به نقل از مادر شهید

شهدا




سلام بر آنهایی که قامت راست کردند تا ما خم نشویم،

از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم

خوشبحال آنان که با شهادت رفتند تا بمانیم،اما سربلند....




خاطره(شهید مجتبی علمدار)



شیوه خاصی هم در جذب جوانان داشت
 گاهی حتی خود من هم به سید می گفتم:
 اینها کی هستند می آوری هیئت؟
به یکی می گویی این پرچم را به دیوار بزن و ..
 ول کن بابا!  می گفت: نه !
کسی که در این راه اهل بیت(ع) هست که مشکلی ندارد ،
 اما کسی که در این راه نیست ،
 اگر بیاید توی مجلس اهل بیت(ع) و یک گوشه بنشیند
 و شما به او بها ندهید می رود و دیگر هم
بر نمی گردد اما وقتی او را تحویل بگیرید او را جذب این راه کرده اید.

این جمعه هم گذشت


http://8pic.ir/images/vqcjffcr64ko587e4ntx.jpg


ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت
دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت


مانند مرده ای متحرک شدم بیا
بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت


میخواستم که وقف تو باشم تمام عمر
دنیا خلاف آنچه که میخواستم گذشت

دنیا که هیچ جرعه آبی که خورده ام
از راه حلق تشنه من مثل سم گذشت


بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم
از خیر شعر گفتن ، حتی قلم گذشت


تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم
یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت


مولا شمار درد دلم بی نهایت است
تعداد درد من بخدا از رقم گذشت  



**اللهم عجل لولیک الفرج**



ترسم آن روز بیایی که من نباشم


کی شود در ندبه های جمعه پیدایت کنم؟

گوشه ای تنها نشینم تا تماشایت کنم


می نویسم روی هر گل نام زیبای تورا

تا که شاید این شب جمعه ملاقاتت کنم


هر سحر با یاد تو در گریه ام می خوانمت
تا به کی از سوز دل ناله زهجرانت کنم؟


چشمهای خسته ام بارد زهجرانت عزیز
آنقدر بارم زدیده تا که پیدایت کنم


هر دم از نومیدی شمارم عقده های خویش را

تا به کی از پشت در اهسته نجوایت

بی قرارم مهدیا از بهر دیدار رخت

تا به کی از مادرت زهرا تمنایت کنم

شلمچه (شهدا)

http://www.wisgoon.com/media/pin/images/o/2014/3/1394111335892514.jpg

آنان چفیه میبستند تا بسیجی وار بجنگند....


من چادر میپوشم تا زهرایی وار زندگی کنم...


خدای مهربان




    


چه خدای مهربانی داریم ...

می تواند مچ ما را بگیرد ...
ولی همیشه دست مارا می گیرد.


    




وصیت نامه شهید حسن محمدی


امام زمان منجی انسان هاست، امید مستضعفان است

یگانه محب خداوند در زمین است. دائم دعا کنید

تا خداوند فرجش را نزدیکتر فرماید،
دیدگان ناقابلمان را به نور فروغش منور فرماید.

آقای خوبم



*******اللهم عجل لولیک الفرج*******