آمدیم منطقه وخوردیم به عملیات((کربلای پنج)) 19/10/65 شلمچه،
شرق بصره.دوگروه شدیم و برای پدافند به شلمچه رفتیم.
شب پیش در همان خط،عملیات شده بود اما بچه ها نتوانسته بودند
سنگرهای دشمن را بشکنند.یک گروهانهم درپشت خط بودند.
برادر معاون گردان ما باشوهر خواهرش همراهمان بودند
و در اولین ساعات بر اولین ساعات بر اثر ترکش خمپاره به شهادت رسیدند.
همه نگران بودند که چطور این خبر را به گوش او
که درخط دوم بود برسانند.نزدیک عصر بودکه آمد.
طبق معمول لبخندی زد و بعد خودش گفت:
(شنیده ام داماد و برادم را در نبو د ما شهید کرده اید)
حالا برادرم مسئله ای نیست،یک جوری با ننه ام کنار می آیم،
اما جواب بچه های خواهرم را چی بدهم؟
بعد اضافه کرد
)ناراحت نباشید،آنها از ما جلو زده اند و ما عقب مانده ایم(
راوی:محمدرضانیا
از گردان نور تیپ بیست ویک امام رضا (ع)