خاکریز

شهدا

خاکریز

شهدا

خاطره از شهید ابراهیم هادی

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

بچه های محل مشغول بازی بودند که ابراهیم وارد کوچه شد.

بازی آن قدر گرم بود که متوجّه حضور ابراهیم نشدند.

یکی از بچّه ها توپ را محکم شوت کرد و توپ به جای دروازه

به صورت ابراهیم خورد.بچّه ها بی معطّلی پا به فرار گذاشتند.

آن قد و هیکل ابراهیم باید هم فرار می کردند!

صورت ابراهیم سرخ شده بود.لحظه ای روی زمین نشست

تا دردش آرام بگیرد.همین طور که نشسته بود،

پلاستیک گردو را از ساک دستی اش در آورد.

کنار دروازه گذاشت و داد زد:بچّه ها کجا رفتید؟!بیایید براتون گردو آورده بودم.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.