نزدیک عملیات بود.
مى دانستم دختردار شده.
یک روز دیدم سرِ پاکت نامه از جیبش زده بیرون.
گفتم : «این چیه؟»
گفت : «عکس دخترمه.»
گفتم :«بده ببینمش.»
گفت : «خودم هنوز ندیده مش.»
گفتم : «چرا؟»
گفت : «الآن موقع عملیاته. مى ترسم مهرِ پدر و فرزندى کار دستم بده. باشه بعد.»
یافاطمه ولایتت همه امال من ...روشنی بخشه ماه وسال من
دلمو زیرورو کرده مهرت تویی محول الاحوال من
من از تو میخوام تنها یه حاجت.اذن رهایی اذن شهادت
واااای وااااای وااااای
میخوام مثه شهیدا نذر غمش بمیرم یه روزی انتقام مادرمو بگیرم.اون روزی که توکوچه محشری بپا شد فاطمه یار مرتضی شدبرای رهبرش فدا شدفدایی شد تا بمونه روشن چراغ این راه واسه تو ومن یا فاطمه یا فاطمه تا روزی که بیاد خورشید از راه روشنه راهمون با نور ماه یاورویاور رهبر میمونم تا جمعه ظهور ان شاالله
یافاطمه ولایتت همه امال من ...روشنی بخشه ماه وسال من
دلمو زیرورو کرده مهرت تویی محول الاحوال من
من از تو میخوام تنها یه حاجت.اذن رهایی اذن شهادت
واااای وااااای وااااای
میخوام مثه شهیدا نذر غمش بمیرم یه روزی انتقام مادرمو بگیرم.اون روزی که توکوچه محشری بپا شد فاطمه یار مرتضی شدبرای رهبرش فدا شدفدایی شد تا بمونه روشن چراغ این راه واسه تو ومن یا فاطمه یا فاطمه تا روزی که بیاد خورشید از راه روشنه راهمون با نور ماه یاورویاور رهبر میمونم تا جمعه ظهور ان شاالله