خاکریز

شهدا

خاکریز

شهدا

چادرم



ﭼــــــــــــاﺩﺭﯼ ﺍﮔــــــــر ﻫــــــــﺴـــــــﺘـــــــــﻢ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎﯼ ﻗﺸﻨﮓ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﻡ !
ﻏﺮﻭﺏ ﺟﻤﻌﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ ﺷﺎﺩﯼ ﻫﺎﯾﻢ ﻫﻢ ﺳﺮﺟﺎﯾﺶ ﺍﺳﺖ!
ﺳﺮﺳﺠﺎﺩﻩ ﺍﮔﺮ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﻡ!
ﺑﻪ ﺭﻭﺿﻪ ﻭ ﺩﻋﺎ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺭﻭﻡ ﺩﺭ ﭘﺎﺭﮎ ﻫﻢ ﻗﺪﻡ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ!
ﺷﺎﯾﺪ ﺟﺎﯾﻢ ﺑﻬﺸﺖ ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﻭﻟﯽ✘ﭼــــــــــــــــﺎﺩﺭﻡ✘ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ! ﻣﺮﺍ ﻫﺮﭼﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ
 ﺧﻄﺎﺏ ﮐﻦ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺍﺯﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎﯾﺶ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺑﯿﺎﻭﺭ!
ﻭﻟﯽ ﺑﺪﺍﻥ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﻦ ﺍﺛﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎﯼ ✘ﭼـــــــــــــــﺎﺩﺭﯼ✘ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺭﺍﺑﺎﻫﯿﭻ چیزعوض نمی کنم!

چادر



ایمان یعنی ...؟

گرما بیداد کند و حس بخار پز شدن!

داشته باشی و چادر را به خودت نزدیک تر کنی

چادر من افتخارمه



ماه رمضون،توی گرما و شرجی شهرم
من و چادرم وقتی روزه میگیریم
احساس میکنیم داریم با دشمنای خدا میجنگیم....
چادرم سپر میشه دورم
من محکمتر میگیرمش
مبادا نگاهی.....
من و چادرم توی این گرما وقتی با دهن روزه بیرون میریم....
برامون فرقی نمیکنه ماشین کولر دار سوار بشیم
یا مجبور بشیم دوتایی پیاده بریم
همیشه مراقب همیم.
من دوسش دارم
خیلی ....
چون میراث مادرمه
اونم فکر کنم خیلی دوسم داره....
چون همش کمکم میکنه خدا واسم کلی ثواب بنویسه
فقط نمیدونم چرا این روزا بیشتر خاکی میشه....
شاید از خشکی دهانمونه....
به یاد چادر زینب تشنه لب دلسوخته میفته
که تو صحرا کربلا با همین میراث ارزشمند میدوید....
چادر ایشونم خاکی میشد....
بمیرم برای دل سوخته بانو....

افتخارم اینه چادریم



این چادر حرمت دارد،حرمتش را نشکنید

بانو



به چادرت میخندند . . .به تاج بندگی ات طعنه میزنند . . .
مبادا دلسرد شوی بانــــــــــو
هیزم برای آتش غربت زهرا (سلام الله علیها) نباش . . .
که این روز ها فاطمه (سلام الله علیها) خیلی غریب است.

خواهرم



خواهرم !
این چادر تا برسد به دست تو
هم ازکوچه های مدینه گذشته
هم ازکربلا
هم ازبازار شام...!
چادرت را محکم در آغوش بگیر وبگو :
"برایت روضه بخواند ... "
همه را از نزدیک دیده...!

چادر یادگار حضرت زهرا (س) است بیاید حرمتش را حفظ کنیم.

"چادرت را محکم تر بگیر خواهرم"



توی محوطه دانشگاه باد خیلی شدیدی می وزید،
طوری که مجبور بودی چادرت را محکم دور خودت بپیچی
تا مبادا باد چادر از سرت برگیرد.
به وسط محوطه رسیده بودیم.
شدت باد و گرد و خاک آنقدر زیاد بود که ناخودآگاه چشمهایمان را بستیم
و وسط محوطه ایستادیم.
در همین شلوغی،
باد چادر دختری را از سرش برداشت و چند متر آنطرفتر پرتاب کرد.
کل محوطه پر شد از صدای خنده های پسرانی که چادر دختر را مسخره میکردند.
بیچاره آن دختر اشک چشمش را پاک کرد و خواست به طرف چادرش برود
که از بین جمع پسری آرام چادر دختر را برداشت،
تمیز کرد و به طرف دخترک آمد.
لحن صدایش هنوز در خاطرم هست.
آرام گفت:
خواهرم تبریک میگم سلاح بزرگی همراهتان هست.
از خنده های پسران اینجا ناراحت نباش،
اینها رسم مرد بودن را نمیدانند.
سپس لبخندی زد و ادامه داد:
دلگیر مباش خواهرم، چادرت را محکم تر بگیر.

"چادرت را محکم تر بگیر خواهرم"
نترس...بگذار گرگها هر چقدر میخواهند زوزه بکشند.
سلام بر مهدی فاطمه